جنگ رسانهاي از برجستهترين مولفههاي جنگ نرم و جنگهاي مدرن در جهان كنوني محسوب ميشود. جنگ نرم به مثابه راهبرد و استراتژي انتخابي نظام سلطه براي تسلط بر افكار و اراده ملتها تدوين و طراحي شده است.
امروزه انسانها شاهد فراگيري بيسابقه رسانهها و وسايل ارتباطات جمعي مدرن و نوين هستند. بالطبع آنها در معرض شديدترين امواج رسانهها قرار دارند. رسانهها كاركردي دوطرفه و دو سويه دارند، اما بيشترين حجم بهرهگيري از آن در دست نظام سلطه قرار دارد، چنانچه ميتوان با جرأت گفت حفظ و گسترش قدرت استكباري نظام سلطه به حضور و ظهور رسانهها وابسته است. رسانهها پل ارتباطي و بلكه وسيله تسلط بر افكار، اراده و احساسات بشريت دوران معاصر به شمار ميآيند. مراكز رسانههاي استكبار كه به مدرنترين فناوري جهاني مجهزند. از يك سو ابزاري در جهت اجراي عمليات رواني قدرتها عليه ملتها و دولتهاي مستقل هستند و از سوي ديگر وسيلهاي براي كنترل، تضعيف، جهتدهي و هدايت جوانان در سراسر جهان محسوب ميشوند. دوسويه يا دو لبهبودن رسانهها اين فرصت را به وجود آورده كه دولتها و ملتهاي هدف بتوانند به آن دسترسي يافته و از آن در جهت نيل به اهداف و خنثيسازي توطئهها و مقابله با امواج رسانهاي نظام سلطه بهره گيرند. بروز و ظهور برخي رسانههاي منطقهاي پس از جنگ اول امريكا در يك دهه اخير در خليج فارس (1991) (شبكه الجزيره، العربيه، المنار، العالم و... بعد از سال 1996) در اين راستا قابل بررسي است.
افزون بر بهرهگيري كه نظام سلطه از رسانههاي ديداري، شنيداري و نوشتاري پيشين، اكنون نيز با توجه به تحولي عظيم در بهرهگيري از ماهوارهها، اينترنت، فرستندههاي پرتابل، مينياتوري، ريزپردازهها( )، فيبر نوري، هواپيماهاي EC130E كومندو سولوي هواپيماهايهاوكو دهها فناوري برتر رسانهاي با تجهيزات و ابزارها كه در دست سردمداران نظام سلطه است، در جهت تحميل اراده خود بر ملتها مورد استفاده قرار ميدهد. قدرتها بيشترين استفاده از رسانهها را در جنگ ميبرند. با نگاهي به عملكرد امريكا در جنگ ويتنام، بالكان، كارائيب، افغانستان و دو جنگ خليج فارس و همچنين اقدامات رواني و رسانهاياش عليه انقلاب اسلامي، ميتوان به اهداف آن پي برد.
تعريف جنگ رسانهاي
استفاده از رسانهها براي تضعيف كشور هدف و بهرهگيري از توان و ظرفيت رسانهها اعم از رسانههاي نوشتاري، ديداري شنيداري و به كارگيري اصول تبليغات و عمليات رواني، به منظور كسب منافع را جنگ رسانهگويند.
آنچه مسلم است جنگ رسانهاي از برجستهترين مولفههاي جنگ نرم و جنگهاي مدرن در جهان كنوني محسوب ميشود. جنگ نرم به مثابه راهبرد و استراتژي انتخابي نظام سلطه براي تسلط بر افكار و اراده ملتها تدوين و طراحي شده است.
اما بيشترين كاربرد جنگ رسانهها در هنگامه نبردهاي نظاميشدت يافته و مييابد، البتهاين به آن معنا نيست كهاين كاربرد از اهميت رسانهها در ديگر زمانها ميكاهد، بلكه ميتوان گفت آن جنگي است كه در شرايط صلح و نه صلح و جنگ نيز بين قدرتها و دولتها به صورت غيررسمي مورد استفاده قرار ميگيرد. آنجا كه قدرتها توان به ميدان آوردن نيروي نظامي را ندارند و يا جامعه آنان قادر به تحمل تلفات انساني نيست. به جنگ رسانهاي روي ميآوردند و از اين ابزار بهرهبرداري ميكنند. جنگ رسانهاي از جمله جنگهاي بدون خونريزي و جنگ آرام، شيك و بهداشتي محسوب ميشود.
با توجه به تميز و شيك بودن جنگ رسانهاي، ميزان تخريب آن آنقدر زياد است كه حتي شهروندان كشورهاي هدف، متوجه حجم سنگين اين جنگ بر فضاي روحي و رواني خود و اطرفيانشان نميشوند.
قدرت نفوذ سردمداران اين جنگ و قدرت تاثيرگذاري و نفوذ آن به گونهاي است كه در تماميخانهها، خودروها، محفلها و مكانها، شهر و روستا گسترش مييابد. در اين جنگ، ملتها و مردم با خواست و اراده خود و قبول هزينه در معرض هدف قرار ميگيرند.
اهداف جنگ رسانهاي
هدف اين جنگ تغيير كاركرد و عملكرد دولتها و ملتها در پشتيباني از ديگر دولتها، و به ويژه كنترل افكار و اذهان عمومي مردم است، زيرا اين ملتها هستند كه در اولين خط مقدم حمله دشمن قرار ميگيرند. به گونهاي كهاين عقيده وجود دارد كه اگر افكار و اراده عموميرا نسبت به موضوع يا جريان و پديدهاي بتوان اقناع كرد يا به سمت خواستههاي خود جهتدهي نمود مسلماً دولتها تحت فشار افكار عموميملتها به سوي اهداف دشمن سوق يافته و در آن جهت قرار خواهند گرفت. مخاطب اين جنگ مردم كشورهاي هدف، مردم خودي و نيروهاي عملكننده دشمن هستند.
كاركردهاي جنگ رسانهاي
اين جنگ برخلاف جنگهاي نظاميكه بين دو كشور يا چند ائتلاف و اتحاد با يك كشور صورت ميگيرد، ممكن است بين يك گروه از كشورها صورت پذيرد، همچون جنگ رسانهاي غرب با جهان اسلام يا نظام سلطه عليه انقلاب اسلامي.
در عصر كنوني به دليل پيچيدگي اجتماعي و اهميت يافتن نقش رسانههاي جمعي در ايجاد روابط افقي و عمودي در جوامع، كاربرد اين وسايل در زمينههاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و نظاميبيش از پيش مشهود است. كاركرد رسانهها در تصميمگيريهاي روزمره زندگي براي مردم هم سودمند و هم زيانآور است زيرا "رسانههاي گروهي همچون تيغ دو دم هستند كه ميتوانند پيوستگي و همگني پديد آورند، قادر به وسعت بخشيدن و ژرفتر ساختن شكافهاي اجتماعي هستند و هم ميتوانند بشارتدهنده توسعه باشند و هم بذر ايدئولوژي ضدتوسعه را در فضاي جامعه بپراكنند. آنها حس امنيت كاذبي را القاء مينمايند، ذهنها را از مسائل عيني دور ميسازد ضمن اينكه ميتوانند بهايجاد شور و شوق، حيات و بالندگي در يكايك اعضاي جامعه كه يكي از كاركردهاي مثبت رسانههاي جمعي است با انتقال و بيان واقعيتهاي جامعه و روشنگري در عرصه تهديدات منافع ملي و نه گروهي و شخصي تحقق بخشند ". (بينام، 1381، ص 18)
ديدگاهها در خصوص كاركرد رسانهها متفاوت است. برخي از اين ديدگاهها، مبتني بر نگرش مثبت و ابراز ميدارند كه: "كاركرد رسانهها در تحقق جامعه مدني به قدري اهميت دارد كه ركن چهارم دمكراسي لقب گرفته است زيرا رسانهها ميتوانند استيفاي حقوقي جامعه باشند و همچنين راهي براي شناخت حقوق اساسي مردماند؛ كاركرد رسانهها همچون كاركرد نور زدودن تاريكيها و شفافسازي وضعيتها است.
رسانهها ميتوانند در ابعاد گوناگوني مؤثر باشند، از جمله:
1. گسترش حقوق اساسي رسالت ركن چهارم دمكراسي.
2. غنيسازي ادبيات و فرهنگ گفتگو در جامعه.
3. دامنزدن به فرهنگ پرسشگري و پاسخگويي محققانه.
4. اطلاعرساني شفاف و مستند و بيطرفانه؛
5. كاهش ميزان دگماتيسم؛
6. جهتدهي عقلاني به احساسات و هيجانات؛
7. مشاركت و معاونت در تصميمسازي ملي؛
8. تعميق شناخت علمي، كارشناسي و عقلاني جامعه؛
9. افزايش ميزان و سطح توليد فكر و انديشه.
10. فربهسازي و مستندسازي منابع دادهها.(صادقي، 1379، ص 15)
در مقابل، ديدگاههاي منفي انهدام فرهنگ و تمدن بشري و محو دمكراسي و مخدوش بودن حريم آزاديهاي فردي و اجتماعي را ناشي از گسترش رسانههاي ارتباطي ميدانند.
حجم وسيع كاركرد رسانهها در جنگ رسانهاي در نبردهاي نظاميو بحرانها متمركز است به گونهاي كه بيشتر در موقعيتهاي جنگي مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد.
رسانهها در تماميجنگهاي قرن بيستم به مثابه ابزاري براي جنگ رواني و تبليغات جنگي از سوي بسياري از كشورها مورد استفاده قرار گرفتند در جنگ جهاني دوم در حالي كه نيروهاي آلمان نازي در فوريه 1943 شكست سختي خورده بودند، راديو آلمان به دروغپردازي مبني بر مقاومت سربازان آلماني در برابر سربازان روس مشغول بود. اما واقعيت اين بود كه نيروهاي آلماني در برابر رزم نيروهاي روسي تسليم شده بودند.
امريكا در جنگ ويتنام از رسانهها و ابزارهاي تبليغي و رسانهاي و بهرهبرداري كرد، اما رسانههاي آزاد از جنايات امريكا در ويتنام افكار عمومي را به شدت تحت تاثير قرار داد. سرانجام تصاوير تكاندهنده در سال 1972 منجر به عقبنشيني نيروهاي امريكايي در سال بعد شد.
در سال 1983، امريكا در اشغال گرانادا با درسي كه از جنگ ويتنام و عملكرد رسانهها گرفته بود سياستهاي رسانهاي خود را بازبيني و هدايت كرد و از ورود خبرنگاران به مناطق جنگي جلوگيري نمود. در سال 1991، در جنگ اول خليج فارس نيز رسانههاي غربي اجازه ورود به خطوط جنگي را پيدا نكردند. در جنگ كوزوو، ناتو هر روزه كنفرانس مطبوعاتي برگزار ميكرد و در آن تصاوير از قبل تهيه شده را با چارچوب مشخص و معين در اختيار رسانهها قرار ميداد.
در جنگ افغانستان نيروهاي شركتكننده در جنگ در قبال افكار عموميدنيا شيوه سكوت و ضد اطلاعات را در پش گرفتند.
در سال 2003، در جنگ دوم خليج فارس رسانههاي تصويري از انحصار بي.بي.سي و سي.ان.ان بيرون آمدند و شبكههاي نوظهور در صحنههاي جنگ حضور يافتند. در اين جنگ، به حوزهاينترنت به عنوان رقيب رسانههاي مكتوب و الكترونيك توجه ويژهاي شد، به گونهاي كه در امريكا و اروپا ميزان استفاده كاربران از اينترنت به بالاي 70 درصد پس از آغاز جنگ رسيد.(3) از جمله دلايل رويكرد افكار عمومي به اينترنت افزون بر ترديد در يك سويه بودن اخبار شبكههاي غربي، پديده وبلاگنويسي جنگي توسط سربازاني بود كه از خط مقدم و مناطق درگير به انتشار اخبار، ديدگاهها و خاطرات خود ميپرداختند. اين مسئله در فضاي تبليغاتي و روزنامهاي به آلترناتيو مديامعروف شد. نكته جالب توجه در اين جنگ، بهرهگيري چشمگير از رسانه اينترنتي و استفاده از پست الكترونيكي (ايميل)(6) بود. در نخستين ساعت شروع جنگ بيش از 116 ميليون ايميل توسط شركت امريكن آنلاين(7) ارسال و دريافت شد.(4)www.geocities.com/shmtsb
در مجموع ميتوان گفت در جنگ 2003 امريكا و انگليس در اشغال عراق، اين رسانهها بودند كه ابزار جايگزين نيروها و سلاحهاي جنگي در اختيار عمليات رواني نظام سلطه قرار گرفتند و بدين سبب معروف شد كه در جنگ 2003 نبرد نظاميپيوست جنگ رواني بود.
از ديگر كاركردهاي رسانهها و سربازان آن در جنگ رسانهاي ظهور نوع جديدي از خبرنگاران بود كه از ماهها قبل توسط پنتاگون آموزش ديده بودند و با اعزام به منطقه خليج فارس و عراق همراه واحدهاي نظاميدر صحنههاي نبرد حضور يافته و برابر دستورالعمل پنتاگون (دستورالعمل 12 صفحهاي پنتاگون براي خبرنگاران(5)(اتوسن، 1383، ص 12) از صحنههاي جنگ خبر و تصوير تهيه و افكار عموميرا مستقيماً در جريان جنگ (جنگ رسانهاي) خود قرار دادند. اين گروه از خبرنگاران كه تعدادشان بيش از پانصد تن بودند به خبرنگاران همراه( 8) معروف شدند.(اتوسن، 1383، ص 226) بيشترين خبرنگاران همراه متعلق به شبكههاي بي.بي.سي، سي.ان.ان، و فاكس نيوز و … بودند البته علاوه بر آنها پانصد نفر، هزار خبرنگار نيز در عربستان، كويت و عراق مستقر شدند. با در نظر گرفتن خبرنگاران فعال در شمال عراق و مرز ايران و عراق اين رقم به دو هزار خبرنگار در منطقه رسيد.
با توجه به كاركرد دو سويه رسانهها و توان بهرهبرداري طرفهاي ديگر، مخالفان جنگ نيز از طريق تهيه و توليد پيامهاي اينترنتي، پايگاههاي اينترنتي و انتقال پيامهاي الكترونيكي، به سازماندهي و اجراي تظاهرات ضدجنگ در اقصينقاط جهان اقدام نمودند بهگونهاي كه در يك روز بيش از ششصد شهر جهان شاهد بر پايي تظاهرات همزمان ضد جنگ بودند.
فعاليتهاي ويژه رسانهاي، مخالفان جنگ، نفوذ در سايتهاي كشورهاي حاميجنگ، سايتهاي نظاميو خبري، قرار دادن پيامهاي ضدجنگ و حتي حمايت از جنگ، بمباران الكترونيك صندوقهاي پستي اينترنتي ايجاد پارازيت و اختلال و … بود.
تلاش خبرنگاران همراه جهتدهي افكار عمومي كه با ارسال گزارشها و تصاوير مستقيم از صحنههاي جنگ انجام ميشد پس از مدتي مورد بيمهري مخاطبان قرار گرفت زيرا اخبار آنان يا نيمهكاره بود و يا كاملاً غلط بود. اين امر، كه بي طرفي آنان را مورد سؤال و ترديد قرار داد و اخبارشان را بيتاثير كرد.
بهرهگيري از مدرنترين تجهيزات پوشش رسانهاي به منظور پخش زنده جنگ و حتي نمايش صحنههاي حملات شبانه براي بينندگان از كاركردهاي جديد رسانهها در آغاز قرن بيست و يك بود.
استفاده تروريستها از رسانهها در جهت اجراي مقاصد خود با تهيه و پخش فيلم، تصوير و صداي گروگانها و لحظات گروگانگيري، انفجارها و پخش پيامها؛ هدف تاثيرگذاري بر افكار عموميو تصميمسازي، جزء اقدامات رسانهها در آغاز اين قرن به شمار ميرود.
فرماندهان و سربازان جنگ رسانهاي
فرماندهان جنگ رسانهاي، استراتژيستهاي عمليات رواني و متخصصان تبليغاتي و كارگزاران رسانهاي بينالمللي ميباشند. اما سربازان اين جنگ در ظاهر، نويسندگان، خبرنگاران، مفسران، تصويربرداران، توليدكنندگان خبري و مطبوعاتي، كارگردانان، تهيهكنندگان و عكاسان رسانهها هستند. سلاح و تجهيزات اين سربازان نيز راديو، تلويزيون، اينترنت، ماهواره، خبرگزاريها، دوربينها، كاغذ و قلم و دستگاههاي چاپ و نشر و... ميباشد. ليكن واقعيت آنست كه در پشت صحنه عمليات رسانهاي، سياست رسانهاي قدرتها و نظام سلطه به مثابه راهبرد اين حركت قرار گرفته است كه به صورت رسميو سازمانيافته اما پنهان با اختصاص بودجهاي سري توسط سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي و سرويسهاي جاسوسي و تشكيلات ويژه نظامي هدايت ميشود.
بخش ديگري از متوليان و رهبران رسانهها صاحبان پول و سرمايهها هستند، آنان به منظور افزايش سرمايههاي بي حد و حصر خود جنگ رسانهاي به راه مياندازند و ملتها را براي مصرف كالاي خود و يا گرايش به سوي خود راهبري مينمايند.
ويژگيها و فنون جنگ رسانهاي
جنگ رسانهاي ويژگيها و نكات بسيار مهم و پيچيدهاي دارد. كارگزاران، براي مؤثر واقع شدن جنگ رسانهاي بر مخاطبين به اجراي فنون و بهرهگيري از ويژگيهاي آن نياز دارند. پرواضح است كه رسانهها هم ميتوانند تاثير منفي بگذارند و هم ميتوانند تاثيرات مثبت داشته باشند. در دنياي كنوني تمام فنون، ابزار و همه سربازان جنگ رسانهاي در اختيار كساني است كه هدفشان تحت سلطه در آوردن ملتها و دولتهاست. در اين بخش به برخي ديدگاهها و نظرات كارشناسان و طرحهاي ارائه شده اشاره ميشود.
الف: مراحل تدارك و اجراي جنگ رسانهاي به منظور تعديل افكار عمومي(اتوسن، 1383، ص 18).
1. مرحله مقدماتي؛ شامل ارائه دليل و توجيه مردم به منظور افزايش فقر، استبداد، هرج و مرج به دنبال بروز جنگ.
2. مرحله توجيه؛ با انعكاس اخبار مهم و تجزيه و تحليل مقدمات مداخله نظاميفراهم ميشود.
3. مرحله اجرا؛ بسيج منابع و سانسور به منظور ايجاد زمينه مهار پوشش خبري.
4. مرحله پس از جنگ؛ عاديسازي وضعيت و كاهش ضايعات خبري.
روش ديگر آمادهسازي
شيوه ديگري نيز براي آمادهسازي ملتها براي جنگ توسط فليپ ناتيليروزنامه نگار محقق روزنامه انگليسي گاردين ارايه گرديده است.(اتوسن، 1383، ص 18)
1-.بحران، بحرانسازي از طريق گزارشهاي رسانهاي به گونهاي كه مهار بحران عملي نيست.
2. پليدنمايي رهبر دشمن و مقايسه آن با افرادي چون هيتلر با توجه به ذهنيت منفي مردم نسبت به اينگونه افراد.
3. شيطان جلوه دادن افراد دشمن به عنوان انسانهاي ضداخلاقي و ناسالم.
4. تحريك افكار عموميدر قالب وحشيسازي و وحشينمايي دشمن براي تحريك احساسات و افكار مخاطب.
ج : انحصاريكردن رسانهها توسط نظام سلطه
مايكل پارنتي نويسنده و دانشمند علوم سياسي درخصوص انحصار رسانهاي روشي را به شرح زير ارائه نموده و عنوان ميكند به رغم اينكه رسانههاي عمده امريكا ادعا ميكنند آزاد، همگاني و واقعگرا هستند، اما تكنيكهايي به كار ميبندند كه نتيجه آگاهانه و ناآگاهانه آن اين است كه با ادعاهاي آنها تعارضهاي بنياديني دارد. اين روشها عبارتند از :
1. پنهانكاري از طريق حذف( ): اجتناب از موضوعات احساسبرانگيز كه بدتر از هوچيگري و دروغپردازي است.
2. حمله و انهدام هدف( ): با اطلاع دستگاه سانسور از عدمكارائي حذف و اطلاع يافتن مردم از موضوع؛ رسانهها به روش تهاجم زودهنگام روي آورده و موضوع را بياعتبار ميكنند و در مواردي نيز با بياعتبار كردن روزنامهنگار وي را خاموش و افكارعمومي را از موضوع موردنظر منحرف ميسازند.
3. انگزدن (برچسب زدن)رسانهها با استفاده از برچسبهاي مثبت يا منفي تلاش ميكنند تا ديدگاهها و نظرات را درباره موضوعي معين از پيش تعيين كنند. برچسب، موضوع را تعريف و تشريح ميكند بيآنكه ناگزير باشد ويژگيهاي واقعي را كه ممكن است به نتايج ديگري منجر شود، بيان نمايد.
4. فرض و تصور پيشگيرانه: رسانهها اغلب سياستهايي را كه نياز است مورد بررسي و مطالعه قرار گيرند، ميپذيرند. اين مسئله به دليل گستره محدود و كلاسيك گفتمان يا محدوديت معيارهاي بحث است. به عبارت ديگر، فرضها بيان نشده چارچوب بحث را شكل ميدهد.
5. پخش برنامههايي با ارزش اسمي: (به صورت ظاهري) در اين روش آنچه مسئولان ميگويند، بدون هرگونه نقد و تجزيه و تحليل پذيرفته ميشود. پخش برنامههايي با ارزش اسمي، عملكرد رسانهها را تقريباً در هر زمينهاي از سياست خارجي و داخلي تشكيل ميدهد.
6. كوچك شمردن محتوا: در اين روش به فقدان محتوا و جزئيات موضوعات ميپردازند بهطوري كه فهم پيامدها و علل و عواقب آن براي مخاطبان دشوار شود. همچنين رسانهها به پوشش خبري، تهيه و پردازش بيشتر اهميت داده اما به مسائل اساسي اهميت كمتري ميدهند.
7. توازن نادرست: اين موضوع روشي است كه در آن تصور ذهني واقعنگري آزمايش ميشود. از يك سو فقط دوجنبه ماجرا نشان داده ميشود و از سوي ديگر تعريف توازن دشوار است، زيرا به خودي خود به معناي برابر نيست مانند جنگهاي گواتمالا و السالوادور در دهه هشتاد كه با نوع غلطي از توازن مورد بحث و بررسي قرار ميگرفت.
8. خودداري از پيگيري: در اين شيوه مجريان رسانهها و متوليان جنگ رسانهاي با روبهرو شدن با يك پاسخ مخالف كه انتظار آن را نداشتهاند فوراً موضوع بحث را تغيير ميدهند و يا برنامه را به بهانهاي قطع ميكنند يا به موضوع ديگري ميپردازند.(اتوسن، 1383، صص 27-23)
ويژگيهاي جنگ رسانهاي
جنگ رسانهاي مقولهاي است كه همكاري و هماهنگ نزديك بخشهاي نظامي، سياسي، اطلاعاتي، امنيتي، رسانهاي و عمليات رواني و تبليغي يك كشور را ميطلبد.
طراحان جنگ رسانهاي نه لزوماً ژنرالهاي پادگاننشين، بلكه ممكن است پروفسورهاي دانشگاهها و دپارتمانهاي رسانهاي در دانشگاههاي معتبر هر كشوري باشند. متقاعدساختن يك نفر به پيوستن به خودي بسيار ارزانتر از كشتن او تمام ميشود. كلمات بسيار كمهزينهتر از گلولههاي تفنگ هستند.
در جنگ پست مدرن، گفتمان حياتيترين حوزه و سلاح محسوب ميشود سلاحي كه بايد آن را از آزادي متنوعي كه درباره منافع وجود دارد ساخت يا در واقع جعل رسانهها داراي تاثيري قدرتمند و نامعلوم بر افكارعمومي هستند و اين مسئله ميتواند اثر مثبت يا منفي بر عملياتها داشته باشد.
ملزومات و ابزارهاي جنگ رسانهاي
رسانههاي جمعي در معناي وسيع شامل تمامي وسايل ارتباطي است كه در سطحي گسترده به انتشار اطلاعات، اخبار، عقايد، نظرات، آموزش، عمليات رواني، تبليغات، توجيه، جهتدهي، ارشاد، انحراف و... ميپردازند.
آنچه مسلم است جنگ رسانهاي غير از ابزارهاي فني و هنري، به ملزومات مختلفي از جمله آگاهي، آموزش، علم و تخصص نيز نياز دارد. حامي، پشتيبان و سرمايه از ديگر نيازهاي جنگ رسانهاي است.
ابزارهاي رسانهاي تنوع فراواني دارند و كه در گروههاي مختلف همچون ديداري، شنيداري، نوشتاري، ارتباطي، الكترونيكي، دستهبندي ميشوند. در هر يك از اين گروهها تعداد بسياري از ابزارها مورد استفاده قرار ميگيرند. ابزارهاي ديداري و شنيداري شامل گروههاي ماهوارهاي، سينما، تلويزيون، هنرهاي نمايشي و تجسمي، خبرگزاريها، بازيهاي رايانهاي، فرستندههاي پرتابل؛ ابزارهاي شنيداري شامل راديو با موجهاي كوتاه، بلند، موسيقي، آهنگ؛ ابزارهاي نوشتاري شامل كتب، نشريات، روزنامهها، شبنامه، اعلاميه، اوراق تبليغي، ابزارهاي ارتباطي، شامل تلفن، بيسيم، فكس، تلكس، تلگراف و ابزارهاي الكترونيكي شامل اينترنت، تلفن همراه و…. هر يك از اين وسايل و ابزار با كاربردهاي مختلف، وظيفه اساسي انتقال پيام از مبدا پيام به گيرنده پيام (مخاطب) را برعهده دارند.
وظيفه دستگاههاي مسئول جمهوري اسلاميدر اجرا و مقابله با جنگ رسانهاي
- برنامهريزي ميانمدت و بلندمدت درخصوص مقابله با جنگ رسانهاي نظام سلطه و اجراي جنگ رسانهاي عليه آن.
- توسعه كميو كيفي دستگاههاي مرتبط و امكانات و تجهيزات مورد نياز.
- شناسايي عوامل و امكانات داخلي، و منطقهاي مرتبط و امكانات و تجهيزات مورد نياز.
- شناسايي عوامل و امكانات داخلي، منطقهاي و فرامنطقهاي اين جنگ.
- آموزش، توجيه و تربيت متخصصين مورد نياز اين نبرد.
- برگزاري همايش، نشستهاي تخصصي و همانديشي، ارتقاء سطح فعاليتهاي رسانهاي.
- بهرهگيري از فناوري برتر رسانهاي و امكانات نوين ارتباطي در جهت مقابله با هجوم رسانهاي.
نتيجهگيري
فراگيري رسانههاي جمعي متنوع و مدرن در عصر كنوني كه اذهان و افكار مخاطبين دشمن، خودي و بي طرف را هدف قرار داده است همراه با ويژگي دو سويهبودن آن آثار منفي و مثبت فراواني را به دنبال داشته است. بهرهگيري نظام سلطه از ابزارها و فنون جنگ رسانهاي در جهت كسب و حفظ منافع به كشف و اختراع و ساخت ابزارهاي فرا مدرن منجر شده است به نحوي كه طرفهاي درگير به جاي جنگ سخت و نظاميبه جنگ نرم(1) و عمليات رواني و جنگ رسانهاي گرايش پيدا كردهاند. بنابراين جنگ رسانهاي را در جهت تضعيف كشور هدف و بهرهگيري از توان و ظرفيت رسانهها براي به دست آوردن منافع تعريف ميكنند. جنگ رسانهاي از برجستهترين مولفههاي جنگ نرمبه شمار ميرود. با وجود اينكه كه جنگ رسانهاي بيشتر در ميادين نبرد نظاميكاربرد دارد اما از اهميت آن در ديگر زمانها كاسته نميشود، زيرا هدف جنگ رسانهاي كنترل و تغيير اذهان و افكار عموميمردم و تحت تاثير قرار دادن مخاطبين است.
جنگ رسانهاي كاركردهاي مختلف منفي و مثبت دارد كه از آن در جهت تحقق جامعه مدني بعنوان ركن چهارم دمكراسي نام ميبرند. بهرهگيري نظام سلطه و در رأس آن امريكا از رسانهها در جهت تسلط بر ملتها نمونههاي فراواني دارد كه ميتوان بر راهاندازي جنگ رسانهاي در ويتنام، گرانادا، بالكان، كارائيب، افغانستان، جنگ اول و دوم خليج فارس و... اشاره نمود و از حجم وسيع اقدامات رسانهاي در جنگ اخير به عنوان استراتژي نظام سلطه در به كارگيري روشها، تكنيكها و ابزارهاي نوين ياد نمود، در اين خصوص ميتوان به كه استفاده از خبرنگاران همراه كه بيش از پانصد تن از آنان در يگانهاي عملكننده همراه نيروها وارد جنگ شدند، اشاره كرد. واقعيت آنست كه در پشت صحنه عمليات رسانهاي، راهبردي به عنوان سياست رسانهاي قدرتها قرار گرفته است كه به صورت رسمي و سازمان يافته اما پنهان با بودجههاي سري توسط سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي و سرويسهاي جاسوسي راهبردي ميشود. فرماندهان جنگ رسانهاي استراتژيستهاي عمليات رواني و متخصصان تبليغاتي و عمليات رواني و كارگزاران رسانهاي بين المللي ميباشند. جنگ رسانهاي از ويژگيهايي همچون توجيه و اجراي عمليات رواني از طريق بحرانسازي، سياهنمايي و تحريك افكارعمومي مخاطبين و جامعه در جهت رسيدن به اهداف برخوردار است. صاحبان قدرت براي اجراي سياستهاي خود روشهايي را در جهت انحصاري نمودن رسانهها به اجرا ميگذارند و در اين رابطه از روشهاي پنهانكاري، حمله و انهدام هدف، برچسبزدن، فرض و تصور پيشگيرانه، ظاهرسازي، كوچكنمايي، توازن نادرست و عدم پيگيري استفاده ميكنند. رسانهها ويژگيهاي خاصي نيز دارند، از جمله اينكه گفتمان را حياتيترين حوزه و سلاح ميدانند و متقاعدساختن يك نفر براي پيوستن به خودي، را بسيار ارزانتر از كشتن او ميدانند و كلمات را كمهزينهتر از گلوله ميپندارند. در اين راستا، از ابزارهاي متنوع و مدرن رسانهاي در گروههاي مختلف ديداري، شنيداري و نوشتاري بهره ميبرند. مسئولان و دست اندركاران رسانهاي در جمهوري اسلامي مسئوليت دارند در مقابل سيل عظيم هجوم رسانهاي و عمليات رواني دشمن تمهيدات و تدابير مناسبي اتخاذ كنند و ضمن مقابله و خنثيسازي اقدامات رسانهاي دشمن نسبت به مقابله و هجوم به اركان و اراده رسانهاي آنان اقدامات شايستهاي را به اجرا گذارند.
نويسنده: حميد حاذق نيكرو
:: موضوعات مرتبط:
جنگهاي رسانهاي، تاريخچه، اصول و روشها ,
,
:: بازدید از این مطلب : 403
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8